زایمان طبیعی یا سزارین ؟!

(حاضر نیستیم زنده زنده شكنجه شویم.)
این تصورى است كه در میان نسل جدیدى از زنان رایج شده است كه زایمان به شیوه طبیعى را انتخاب نمى كنند.
كاهش درد، انگیزه اغلب زنان براى انتخاب زایمان به شیوه سزارین است.
آنچه این زنان به آن بى توجهند این است كه هر دو زایمان با درد همراه است!
در زایمان طبیعى این درد قبل از وضع حمل است و در سزارین درد بعد از زایمان به وجود مى آید
كه بسیار شدید تر از درد زایمان طبیعى است.
ضمن این كه درد زایمان طبیعى چون متناوب است بین فواصل درد براى فرد امكان استراحت هست،
اما درد زایمان سزارین این طور نیست و زمان زیادى باید بگذرد كه اثر داروهاى بیهوشى ، مصرف آنتى بیوتیك ها و ... كه بر روى شیردهى نیز مؤثر است، ازبدن مادر خارج شود.
در زایمان طبیعى خونریزى كمتر است. احتمال عفونت و آمبولى كاهش مى یابد و نیاز نیست بیمار آنتی بیوتیک زیادى مصرف كند.
بازگشت سریع عضلات بدن به فرم طبیعى، بازگشت سریع تر به محیط خانواده و شروع زندگى عادى و كاهش هزینه درمان ، از دیگر محاسن زایمان طبیعى است.
زایمان طبیعى به نوزاد فرصت مى دهد خود را با محیط خارج از رحم تطبیق دهد. در واقع انقباض هاى طبیعى رحم هنگام زایمان، سبب كنار آمدن تدریجى نوزاد با محیط خارج از رحم مى شود.
بنابراین وظیفه ما این است که با آموزش هاى عمومى سطح آگاهى زنان را بالا ببریم.

گروههای کارآموزی


برنامه کارآموزی OB 1

  

۷/۳ تا ۲۶/۷

۸/۱ تا ۲۴/۸

۸/۲۹ تا ۲۲/۹

۹/۲۷ تا ۲۰/۱۰

تیموری-روشن روان-زمانی-صادقی-نیک نام-ثنایی نژاد(ماه اول)

OPD
حافظ
خانم کاویانی

OPD
زینبیه
خانم جوکار

فن پرستاری
حافظ
خانم میرخاقانی

 

خورگویی-زردشت-زنگنه-غیاثی-محمدعلیان-نیک آیین

 

فن پرستاری
حافظ
خانم میرخاقانی

OPD
زینبیه
خانم یزدان پناهی

OPD
حافظ
خانم وزیری

بدوی-زارعی-سجادیان-عطاءالهی-کرونی

OPD
زینبیه
خانم مشفق

 

OPD
حافظ
خانم کاویانی

فن پرستاری
حافظ
خانم میرخاقانی

فیض-نیک خلق-میرزایی-نوری مند-یاری-یزدان پرست

فن پرستاری
حافظ
خانم میرخاقانی

OPD
حافظ
خانم کاویانی

 

OPD
زینبیه
خانم یزدان پناهی

ساعات کارآموزی صبحها از ساعت ۳۰/۷ تا ۱۲ می باشد.

بچه ها چرا نمره کارآموزی رو نزدن؟؟؟

ما مگه امتحان دادیم اصلا؟؟؟؟!!!!


لطفا جواب این تست رو بدین:

به نظر شما چرا استاد نمره ها رو نزده ؟!!!

1.هویجوری!

2.واسه اینکه تو بی نظمی دانشگاه خللی ایجاد نکنه!

3.خانم استاد از برگه ها برای خشک کردن ماهی استفاده کرده!

4.عروس رفته گل بچینه(گزینه انحرافی!)

5. استاد به برگه ها گفته زکی!

6. استاد می خواسته بدونه فضولش کیه؟

7. استاد برگه ها رو برای یادگاری نگه داشته!!

8.برگه ها ارزش تصحیح شدن نداشتن آخه!

9. مشترک مورد نظر در دسترس نمی باشد!

10. استاد برگه ها رو اشتباهی جای آشغال گذاشته دم در!

11.هواپیمای حامل برگه ها سقوط کرد !

12. استاد به خواب تابستانی فرو رفته!

13. اوستاد رفتــــــــــــــــــــــــــــــست اصفهون!

14. استاد مگه بچه شده که برگه تصحیح کنه؟

15. حتما دست آمریکای جهان خوار در کاره!!

16. ما مگه امتحان دادیم اصلا؟؟!

17.تنبل نرو به سایه، سایه خودش می آیه!

18. همه دانشگاه ها اینجورین!

19. خوب حسش نیومده هنوز...

20. حالا یه چند ماه اینور اونورتر توفیری نمی کنه که!

21. آخه کسی که اعتراضی نکرده...

22. استاد می خواسته صبر ما رو محک بزنه!

23. واسه همدردی با سیل زدگان پاکستان!!!

24. آقا تقصیر داور بود!!

25.دانشجو هم مگه آدمه؟؟!

26.هر چی غمه مال منه، بدتر زغم ....

27. گزینه الف ! و ب! هر دو صحیح است...

28. هیچکدام.

29.تست ایراد دارد.....


عید فطر مبارک

                         

بگذشت مه روزه و عید آمد و عید آمد
                                            بگذشت شب هجران معشوق پدید آمد

                                  عید سعید فطر بر همگی مبارک باشه

نوزاد پس از نوازش های مادر زنده شد!!!!!!!!

یک نوزاد نارس در استرالیا که به گفته پزشکان مرده بود پس از آنکه

مورد نوازش های مادر قرار گرفت زنده شد.والدین این نوزاد با شور وشوق

از این اتفاق با عنوان معجزه الهی یاد می کنند.این زوج جوان که کیت و دیوید

نام دارند در سیدنی استرالیا زندگی می کنند.در این ماجرا که پایان خوشی

به همراه داشت کیت که هفتمین ماه بارداری خود را پشت سر می گذاشت

به بیمارستان منتقل شد و دوقلوهای وی به نام های جیمی و امیلی نارس

متولد شدند اما جیمی که ۹۰۰ گرم وزن داشت مرد و با نوازش مادر زنده شد.

داستانهای ملا نصرالدین

قیمت حاکم
روزی ملا به حمام رفته بود اتفاقا حاکم شهر هم برای استحمام آمد.
حاکم برای اینکه با ملا شوخی کرده باشد رو به او کرد و گفت : ملا قیمت من چقدر است؟
ملا گفت : بیست تومان.
حاکم ناراحت شد و گفت : مردک نادان اینکه تنها قیمت لنگی حمام من است.
ملا هم گفت: منظورم همین بود و الا خودت ارزش نداری!

http://love-story-e.mihanblog.com/post/266

قبر دراز
روزی ملا از گورستان عبور می کرد قبر درازی را دید از شخصی پرسید اینجا چه کسی دفن است!
شخص پاسخ داد : این قبر علمدار امیر لشکر است!
ملا با تعجب گفت: مگر او را با علمش دفن کرده اند؟!
 

http://love-story-e.mihanblog.com/post/266

الاغ دم بریده
یک روز ملا الاغش را به بازار برد تا بفروشد, اما سر راه الاغ داخل لجن رفت و دمش کثیف شد,
ملا با خودش گفت: این الاغ را با آن دم کثیف نخواهند خرید به همین جهت دم را برید.
اتفاقا در بازار برای الاغش مشتری پیدا شد اما تا دید الاغ دم ندارد از معامله پشیمان شد.
اما ملا بلافاصله گفت : ناراحت نشوید دم الاغ در خورجین است!


http://love-story-e.mihanblog.com/post/266

گم شدن ملا
روزی ملا خرش را گم کرده بود ملا راه می رفت و شکر می کرد.
دوستش پرسید حالا خرت را گم کرده ای دیگر چرا خدا را شکر می کنی؟
ملا گفت به خاطر اینکه خودم بر روی آن ننشسته بودم و الا خودم هم با آن گم شده بودم!

http://love-story-e.mihanblog.com/post/266

داماد شدن ملا
روزی از ملا پرسیدند : شما چند سالگی داماد شدید؟
ملا گفت به خدا یادم نیست چونکه آن زمان هنوز به سن عقل نرسیده بودم!


http://love-story-e.mihanblog.com/post/266

خانه ملا
روزی جنازه ای را می بردند پسر ملا از پدرش پرسید : پدرجان این جنازه را کجا می برند؟!
ملا گفت او را به جایی می برند که نه اب هست نه نان هست نه پوشیدنی هست و نه چیز دیگری.
پسر ملا گفت : فهمیدم او را به خانه ما می برند!

.هر روز میگه  هر دقیقه......

هر چی میگم بابا من اونی نیستم که تو فکر می کنی 

هر چی میگم من و تو هیچ وجه مشترکی با هم نداریم

هر چی میگم به خرجش نمی ره

دیروز گفتم آخه منو می خوای چه کار؟! من به درد تو

نمی خورم

تو باید بری دنبال کسی که از جنس خودت باشه

هم تیپ خودت باشه

دوستات چی میگن؟ این دیوونه کیه دنبال خودت راه انداختی؟

مثل همیشه فقط خندید و نگاهم کرد

دیگه اینجور حرف زدنای من واینجور جواب دادناش کار هر روزمون شده

انگار دیگه دستمو خونده

فهمید چقدر دوستش دارم

دروغ چرا؟ دلم به چشم های مهربونی که هر لحظه حواسش به منه

عادت کرده!

آره خب ! دوستش دارم اصلا برا همین دلم نمیخواد الاف من بشه

دیروز بهش گفتم چرا من ؟

من یه ادم عادی ام. عادی تر از اونی که فکرشو کنی اونقدر نمک نشناسم

دفعه پیش یادت نیست....

یادت نیست چه آبروریزی شد....

همینه دیگه!بخوای منو دنبال خودت ببری خیلی آبروریزیه!!!!!!!!

باز مثل همیشه لبخند زد و گفت:"من تو رو انتخاب کردم"

ومن سوال بی جواب همیشگی رو با خودم تکرار کردم:

"حیف از شما نبود که مولای ما شدی؟!"

شب قدر،مائده لطف خداست.

                     

شب قدر، بزرگ‏ترین، شریف‏ترین، پرارج‏ترین و پر رمز و رازترینِ شب‏ها در چرخه زمان است. به راستی که سخن گفتن درباره این شب مبارک، بسیار مشکل است. کدام خامه است که در وصف این شب نشکند و کدام لسان است که در توصیف این شب قاصر نگردد و کدام عقل و تدبیر است که در فهم آن مبهوت و متحیر نماند؛ شبی که به فرموده حضرت امام صادق علیه‏السلام ، قلب ماه رمضان، به شمار می‏آید. این چه شب عزیزی است که دل عاشقان و سالکان کوی دوست را ربوده و آنان را، به راستی چنان مست و از خود بی خود کرده که یارای سخن گفتن در موردش را ندارند، دهانشان را دوخته و سکوت را پیشه آنان ساخته است.

ادامه نوشته

بندر جونوم

غروب بـنـدر و دیـریای بـندر         صـدای مـوجـن وآوای بندر

 توی عشـق وصفا وساده بودن   اتارت شرجی وگرمای بندر

بدوای بندری ای سینه سوخته     بسازیم خونه بی فردای بندر

بدو وا یک دلی و هم زبونی          ببندیم عهد و پیمون پای بندر

 

ادامه نوشته