شعر


بال پرواز گشایید که پرها باقی است
بعد از این باز سفر، باز سفرها باقی است
 
پشت بت‌ها نشود راست پس از ابراهیم
بت شکن رفت ولی باز تبرها باقی است
 
گفت فرزانه‌ای، امروز شما عاشوراست
جبهه باقی است، شمشیر و سپرها باقی است
 
جنگ پایان پدرهای سفر کرده نبود
شور آن واقعه در جان پسرها باقی است
 
گرچه پیروزی از آن من و تو خواهد بود
شرط‌ها باقی است، اما و اگرها باقی است
 
«شرط اول قدم آن است که مجنون باشی»
«در ره منزل لیلی که خطرها» باقی است
 
نیست خالی دل ارباب یقین از غصه
فتنه‌ها می‌رود و خون جگرها باقی است
 

توکل

((توکل بر خداوندی کن، که زنده است و هرگز نمی میرد.))

                                                 ایه ی 58 سوره ی فرقان
 

امشب شب اولی که می ریم شیفت ،همه بچه هامون اینجورین . اولش استرسی همه وجودمو گرفته بود که توان حرکت کردن نداشتم ،اما با خوندن کتاب چهل روایت از دلدادگی شهدا با امام زمان(عج)  همه استرس ها به ارامش تبدیل شد .

ای کاش ما به جایی برسیم که هیچ گاه ترس بر ما غلبه نکنه . خدایا رهایمان نکن .

التماس دعا .


این روزها

این روزهــــایم به تظاهر می گذرد...

 تظاهر به بی تفاوتی،

 تظاهر به بی خیـــــالی،

به شادی،

به اینکه دیگــــر هیچ چیز مهم نیست...

اما . . .

چه سخت می کاهد از جانم این " نمایش "

 

ولایت آقا

امام زمان - عجّل الله تعالي فرجه الشّريف - فرمود: بر شما واجب است و به سود شما خواهد بود كه معتقد باشيد بر اين كه ما اهل بيت رسالت، محور و اساس امور، پيشوايان هدايت و خليفه خداوند متعال در زمين هستيم. همچنين ما امين خداوند بر بندگانش و حجّت او در جامعه مي باشيم، حلال و حرام را مي شناسيم، تأويل و تفسير آيات قرآن را عارف و آشنا هستيم.


«تفسير عيّاشي، ج 1، ص 16»


ولایت مولا و سرورمون آقا امام زمان بر همه ی شیعیان مبارک باد .

برای امامی که این روزها از همیشه غریب تر است

زمانه عجیبی است!
برخی مردمان امام گذشته را عاشقند، نه امام حاضر را!
میدانی چرا؟
امام گذشته را هرگونه بخواهند تفسیر میکنند…
امام حاضررا، باید فرمان ببرند…
و کوفیان عاشورا را اینگونه رقم زدند...

 

آقا حلالمون کنید !آقا شرمنده ایم ...

بخشش

  


بخشش، معجزه‌ای است که معدودی از ما قادریم آن را تجربه کنیم. ظاهرا هیچ کس با استعداد ذاتی برای بخشیدن به دنیا نمی‌آید و هرگز نمی‌توان فشاری را که بخشیدن بر شانه یک انسان عادی می‌گذارد، دست کم گرفت. وقتی احساس می‌کنیم کسی عمیقا آزارمان داده است به این مرحله دشوار می‌رسیم که آیا باید بگذاریم این رنج روی دلمان سنگینی کند و همه شادمانی‌مان را با خود ببرد یا باید از معجزه بخشش برای درمان زخم‌هایی که استحقاق آنها را نداشته‌ایم، استفاده کنیم؟

________________

خدایا خیلی سخته ولی به خاطر تو و برای تو باشه ،هر جور تو بخوای !

یا حق .

گاهی وقت ها

 
می دانی؟
 
یک وقت هایی باید

رویِ یک تکه کاغذ بنویسی

تعطیل است
 
و بچسبانی پشتِ شیشه‌یِ افکارت

...
... باید به خودت استراحت بدهی

دراز بکشی

دست هایت را زیر سرت بگذاری

به آسمان خیره شوی

و بی خیال سوت بزنی

در دلت بخندی به تمام افکاری که

پشت شیشه‌یِ ذهنت صف کشیده اند

آن وقت با خودت بگویی:

بگذار منتظر بمانند.

حسین پناهی

شاید این جمعه بیاید!

  



       دلم برای آمدنت ، ثانیه ها را دعای آل یاسین می خواند 


سلام علی آل یاسین ، السلام علیک یا داعی الله و ربانی آیاته ......السلام علیک حین تقوم ،السلام علیک حین  ترکع و تسجد ....


خلاصه آقا بسوزون این دلو ....

یا حق

دل شکسته

از استادی پرسیدند:آیا قلبی که

شکسته بازهم می تواند عاشق شود؟


استاد گفت:بله می تواند...


پرسیدند:آیا شما تاکنون از لیوان شکسته آبخورده اید؟


استاد پاسخ داد:آیا شما به خاطر لیوان شکسته

از آب خوردن دست کشیده اید؟

دو تا رباعی

توسنگ شدی که شیشه باشم باتو

چون تیشه شدی که ریشه باشم باتو

باشد گل من! من آرزویم این است

هر جا بروی همیشه باشم با تو

...     .....         ....          ....         .....       ......           

دادند به دست دیو افسارم را

کردند غذای مار افکارم را 

عصریست عجیب و عشق با مرگ یکی ست

شلاق زدند دوستت دارم را ...


محرم




کربلا یعنی ،همان جا که آدم ،آدم شد. 

دوباره محرم اومده ،این محرم هم اومده و می گذره ، ولی ما هیچ تغییری نکردیم و نمی کنیم ،نه کاری برا امام زمانمون کردیم و نه قدر حسین (ع) را دونستیم .

یادش بخیر عاشورا پارسال مشهد بودم و برات کربلای امسالو گرفتم .

در آخر : خدایا ما را حسینی و امام زمانی قرار ده .

آمین !


داستان !

هیچ وقت زود قضاوت نکن

ﻣﺮﺩ ﻣﺴﻨﯽ ﺑﻪ ﻫﻤﺮﺍﻩ ﭘﺴﺮ25ﺳﺎﻟﻪ ﺍﺵ ﺩﺭ ﻗﻄﺎﺭ ﻧﺸﺴﺘﻪ ﺑﻮﺩﻧﺪ.ﺩﺭ ﺣﺎﻟﯽ ﮐﻪ ﻣﺴﺎﻓﺮﺍﻥ ﺩﺭ ﺻﻨﺪﻟﯽ ﻫﺎﯼ ﺧﻮﺩ ﻧﺸﺴﺘﻪ ﺑﻮﺩﻧﺪ،ﻗﻄﺎﺭ ﺷﺮﻭﻉ ﺑﻪ ﺣﺮﮐﺖ ﮐﺮﺩ.ﺑﻪ ﻣﺤﺾ ﺷﺮﻭﻉ ﺣﺮﮐﺖ ﻗﻄﺎﺭ ﭘﺴﺮ25ﺳﺎﻟﻪ ﮐﻪ ﺩﺭ ﮐﻨﺎﺭ ﭘﻨﺠﺮﻩ ﻧﺸﺴﺘﻪ ﺑﻮﺩ ﭘﺮ ﺍﺯ ﺷﻮﺭ ﻭ ﻫﯿﺠﺎﻥ ﺷﺪ.ﺩﺳﺘﺶ ﺭﺍ ﺍﺯ ﭘﻨﺠﺮﻩ ﺑﯿﺮﻭﻥ ﺑﺮﺩ ﻭ ﺩﺭ ﺣﺎﻟﯽ ﮐﻪ ﻫﻮﺍﯼ ﺩﺭ ﺣﺎﻝ ﺣﺮﮐﺖ ﺭﺍ ﺑﺎ ﻟﺬﺕ ﻟﻤﺲ ﻣﯽ ﮐﺮﺩ،ﻓﺮﯾﺎﺩ ﺯﺩ:ﭘﺪﺭ ﻧﮕﺎﻩ ﮐﻦ ﺩﺭﺧﺖ ﻫﺎ ﺣﺮﮐﺖ ﻣﯽ ﮐﻨﻨﺪ. ﻣﺮﺩ ﻣﺴﻦ ﺑﺎ ﻟﺒﺨﻨﺪﯼ ﻫﯿﺠﺎﻥ ﭘﺴﺮﺵ ﺭﺍ ﺗﺤﺴﯿﻦ ﮐﺮﺩ. ﮐﻨﺎﺭ ﻣﺮﺩ ﺟﻮﺍﻥ ﺯﻭﺝ ﺟﻮﺍﻧﯽ ﻧﺸﺴﺘﻪ ﺑﻮﺩﻧﺪ ﮐﻪ ﺣﺮﻑ ﻫﺎﯼ ﭘﺪﺭ ﻭ ﭘﺴﺮ ﺭﺍ ﻣﯽ ﺷﻨﯿﺪﻧﺪ ﻭ ﺍﺯ ﭘﺴﺮ ﺟﻮﺍﻥ ﮐﻪ ﻣﺎﻧﻨﺪ ﯾﮏ ﮐﻮﺩﮎ5ﺳﺎﻟﻪ ﺭﻓﺘﺎﺭ ﻣﯽ ﮐﺮﺩ،ﻣﺘﻌﺠﺐ ﺷﺪﻩ ﺑﻮﺩﻧﺪ.ﻧﺎﮔﻬﺎﻥ ﺟﻮﺍﻥ ﺩﻭﺑﺎﺭﻩ ﺑﺎ ﻫﯿﺠﺎﻥ ﻓﺮﯾﺎﺩ ﺯﺩ: ﭘﺪﺭ ﻧﮕﺎﻩ ﮐﻦ،ﺭﻭﺩﺧﺎﻧﻪ،ﺣﯿﻮﺍﻧﺎﺕ ﻭ ﺍﺑﺮﻫﺎ ﺑﺎ ﻗﻄﺎﺭ ﺣﺮﮐﺖ ﻣﯽ ﮐﻨﻨﺪ. ﺯﻭﺝ ﺟﻮﺍﻥ ﭘﺴﺮ ﺭﺍ ﺑﺎ ﺩﻟﺴﻮﺯﯼ ﻧﮕﺎﻩ ﻣﯽ ﮐﺮﺩﻧﺪ.ﺑﺎﺭﺍﻥ ﺷﺮﻭﻉ ﺷﺪ. ﭼﻨﺪ ﻗﻄﺮﻩ ﺑﺎﺭﺍﻥ ﺭﻭﯼ ﺩﺳﺖ ﭘﺴﺮ ﺟﻮﺍﻥ ﭼﮑﯿﺪ ﻭ ﺑﺎ ﻟﺬﺕ ﺁﻥ ﺭﺍ ﻟﻤﺲ ﮐﺮﺩ ﻭ ﺩﻭﺑﺎﺭﻩ ﻓﺮﯾﺎﺩ ﺯﺩ:ﭘﺪﺭ ﻧﮕﺎﻩ ﮐﻦ.ﺑﺎﺭﺍﻥ ﻣﯽ ﺑﺎﺭﺩ.ﺁﺏ ﺭﻭﯼ ﺩﺳﺖ ﻣﻦ ﭼﮑﯿﺪ. ﺯﻭﺝ ﺟﻮﺍﻥ ﺩﯾﮕﺮ ﻃﺎﻗﺖ ﻧﯿﺎﻭﺭﺩﻧﺪ ﻭ ﺍﺯ ﻣﺮﺩ ﻣﺴﻦ ﭘﺮﺳﯿﺪﻧﺪ:ﭼﺮﺍ ﺷﻤﺎ ﺑﺮﺍﯼ ﻣﺪﺍﻭﺍﯼ ﭘﺴﺮﺗﺎﻥ ﺑﻪ ﭘﺰﺷﮏ ﻣﺮﺍﺟﻌﻪ ﻧﻤﯽ ﮐﻨﯿﺪ؟ ﻣﺮﺩ ﻣﺴﻦ ﮔﻔﺖ:ﻣﺎ ﻫﻤﯿﻦ ﺍﻻﻥ ﺍﺯ ﺑﯿﻤﺎﺭﺳﺘﺎﻥ ﺑﺮ ﻣﯽ ﮔﺮﺩﯾﻢ.ﺍﻣﺮﻭﺯ ﭘﺴﺮﻡ ﺑﺮﺍﯼ ﺍﻭﻟﯿﻦ ﺑﺎﺭ ﺩﺭ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﻣﯽ ﺗﻮﺍﻧﺪ ﺑﺒﯿﻨﺪ...
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

پیر مرد عاشق

پیرمردی صبح زود از خانه اش بیرون آمد.پیاده رو در دست تعمیر بود به همین خاطر در خیابان شروع به راه رفتن کرد که ناگهان یک ماشین به او زد.مرد به زمین افتاد.مردم دورش جمع شدند واو را به بیمارستان رساندند. پس از پانسمان زخم ها، پرستاران به او گفتند که آماده عکسبرداری از استخوان بشود.پیرمرد در فکر فرو رفت.سپس بلند شد ولنگ لنگان به سمت در رفت و در همان حال گفت:"که عجله دارد ونیازی به عکسبرداری نیست" پرستاران سعی در قانع کردن او داشتند ولی موفق نشدند.برای همین از او دلیل عجله اش را پرسیدند. پیر مرد گفت:" زنم در خانه سالمندان است.من هر صبح به آنجا میروم وصبحانه را با او میخورم.نمیخواهم دیر شود!" پرستاری به او گفت:" شما نگران نباشید ما به او خبر میدهیم. که امروز دیرتر میرسید." پیرمرد جواب داد:"متاسفم.او بیماری فراموشی دارد ومتوجه چیزی نخواهد شد وحتی مرا هم نمیشناسد." پرستارها با تعجب پرسیدند: پس چرا هر روز صبح برای صرف صبحانه پیش او میروید در حالی که شما را نمیشناسد؟"پیر مرد با صدای غمگین وآرام گفت:" اما من که او را مي شناسم

اعتماد

خدايا كسي دراين دنيا جز تو غم خوارم نخواهد بود و راز دلم را گوش نخواهد داد

اين روزها ديگر اعتماد معنايي ندارد ونمي توانم راز دلم را با كسي بازگو كنم

اما هنوز تو هستي كه بتوانم با تو سخن گويم و راز دلم را با تو بگويم

و زماني كه چشمانم انتظار ديدن محبت را مي كشد تو هستي ...

آغوش گرمت را باز مي كني و مرا در مي يابي وتسكينم مي دهي


خدايا لحظه اي دراين دنيا مرا رها نكن ...

               

سلطان امام رضا

میلاد امام رضا مبارک

                                حق یارتون 


تولد تولد تولدش مبارک

سلام بر دوستان همکلاسی و هم کلاسی های دوست .

فاطمه ی بدوی صفری کوچی

تولدت مبارک

(یه ساعت باید فقط اسمشو بنویسی)

والا ما ای پستو  فقط برای دل خوشی بچه زدیم .


(برا سلامتی بچه صلوات :هدیه من به تو. )


تولدش به صرف شربت از من

زولبیا بامیه از نرجس

نان فسایی از خودش!!!

تولد دانشجویی دیگه


میلاد عشق

یعقوب ترین چشم جهان قسمت ما باد

چون یوسف گمگشته ی ما یوسف زهراست . . .

یا اباصالح ادرکنی

   

   میلاد یگانه منجی عالم بشریت به تمامی شیعیان جهان مبارک باد.

(یه تلنگر : هر چه فکر می کنم یادم نمی آید جایی به خودم گفته باشم«آقا از من چه انتظاری دارد؟»)

آقا !!!!!!آقا!!!!!

http://www.alimlerbirligi.com/files/news/thumb/580c05a075.jpg

               شاید این جمعه بیاید شاید !!!!!!!!!

                  ( تعجیل در ظهور صلوات )

آه خدایا ....

ما کجا و اونا کجا ؟ آرزوی اونا چی بوده و ما از خدا چی می خوایم ؟ روزمون با گناه شروع وبه گناه ختم میشه ، فقط می تونیم با هم بازی کنیم . آه خدایا ......


مناجاتی از شهید عبد الحمید حسینی با امام زمان«عج»

سلام بر مهدی منجی انسانها:

ای آقایم ای سرورم ای رهبرم وای امیدم آقا جان خود بهتر میدانی که جز تو امیدی ندارم وجز به تو دل نبسته ام . آقاجان آن شب در حمله تورا دیدم . آقا من عاشقم . آقا من گم کرده دارم . آقایم مولایم تو را به جان تو را به ناله های زینب بار دگربگذار تا تو را ببینم دعایم این ست که خدایا تا مهدی را ندیده ام مرا از دنیا مبر .آقایم مولایم خدا شاهد است در آزاد سازی آبادان ما نبودیم که جنگیدیم . تو بودی آقا.آقا با چه رویی تو را صدا کنم وبا کدامین آبرو تو را بخوانم . ای منجی صبحدم تا انقلابت وتا قیامت خمینی را برای ما وعباد صالح خدا نگهدار...

خدارو چقد میبینی ؟

"خدا" ،تو شبانه روز چند بار به این کلمه فک می کنیم ؟ چند بار؟

هر کاری خواستیم انجام بدیم خدا تو نظرمون میاد نه خداییش میاد ؟ با خودمون می گیم آیا خدا الان راضیه یا نه ؟


خدا خیلی بین ما غریبه.... خیلی !


هر کی دوس داره یه جمله با خداش حرف بزنه ،هر چی دوس داری بگو !



مادرم زهرا (س)

"دیدم که ازپس در، پهلوی من شکسته است

فریاد من در آنجا، علی بود علی بود

بر روی سینه ی من، با میخ در نوشتند

این جرم گفتن علی بود علی بود

من هم زخون سینه، بر روی در نوشتم

تنها پناه زهرا، علی بود علی بود"

ابام شهادت مادرمون زهرا (س) بر تمامی شیعیان تسلیت باد.

رفتیم خونه !!!!!!!!


بچه ها عیدتون پیشا پیش ،پیش تو پیش ،پیش و حالو گذشته مبارک !!!!

مبارک ...عیدو ... مبارک (بچه ها با لفظ خودم بخونید )

بچه ها نقطه چین کسیه که برام دعا نکنه و نقطه چینتر کسی که بدون من آجیل بخوره (ما امسال آجیل نداریم ،ولی به جاش حلوا داریم ،پسر عمو خدا رحمتت کنه الان چه موقع مردن بود ؟!)

شاید این جمعه بیاید شاید !!!!

     http://www.zohur12.ir/wp-content/uploads/2011/10/YA_ABA_SALEH_AL_MAHDI_by_mojtaba62.jpg

 

      شاید این جمعه بیاید شاید !!!!!!!!!!

مولا جان! آنچنان با خود آشنایم کن که از غریبگی دنیا به درد آیم و همچون ماهی ،تشنه دریای وجود تو گردم .

               یا ابا صالح ادرکنی !!!

اردو کلاسی با مدیریت کوچکترین فرد کلاستون !

سلام بر بچه های خوب و نازنین کلاس ،طبق نظر سنجی که کردم همه با اردوی کلاسی موافقت کردن .


دخترای نقطه چین من همه بیان نظرن بدن که کجا بریم ؟


درضمن من یه مهمون افتخاری درنظر دارم کسی نیست جز (تازه عروسمون ) نخندید !!! نظر شما چیه ؟

من بی عروس یعنی حسرت .

همه بیان نظر بدن هر کی نظر نداد اردو بی اردو .

تعطیلات !

سلام دخترا !!!!!!!!!!!!

بعد از کلی بدبختی و شب امتحان بیدار بودن بالاخره داره تموم می شه اونم با معدله ......

خب ایشالله که به همتون خوش بگذره .

تعطیلات گودی (خودمو کشتم انگلیسی نشد ) داشته باشید .

برا سلامتی تمام استادای عزیزمون که خیلی دوسشون داریم (نخندید) !!!!!!!! "صلوات"

اینم برا تعطیلاتتون :

 

با تاخیر !!!!!!!!!!!!

 



    ولایت مولا امام زمان بر همه شیعیان مبارک

یا ابو الفضل

 شیخ عباس 74 ساله، که 36 سال خادم حرم حضرت ابوالفضل العباس (ع) بوده، در مورد جریان آب دور قبر علمدار کربلا توضیحاتی داده است.

به گزارش مهر، وی گفت: قبلا دو چشمه در سرداب مطهر وجود داشت که از 400 سال قبل که آب لوله‌کشی نبود این آب مرتب می‌جوشید و از یک طرف وارد و از طرف دیگر خارج می‌شد که مزه و طعم آن آب از بهترین آب معدنی امروز هم بهتر بود و آن سرداب پله داشت مردم می‌آمدند و از آن آب به عنوان تبرک استفاده می‌کردند که آب در تابستان خنک و در زمستان گرم بود. 

 

اما یک فرد از خدا بی‌خبر آمد به بهانه اینکه تَرَکی در دیوار حرم اباالفضل پیدا شده گفت، می‌خواهم آزمایش کنم این آب از کجا می‌آید و بعد آن دو چشمه را کور کرد و هر چه تلاش کردند، آن دو چشمه احیا نشد.

اما بعد از دو ماه آب دوباره بالا آمد و به سرداب رسید و آن آب چشم‌های کور شده را شفا می‌داد.

از 50 سال قبل تاکنون این آب در یک سطح ثابت مانده و نه کم و نه زیاد می‌شود.

وی ادامه داد: شما به خوبی می‌دانید اگر آب به مدت 10 روز در یک جا بماند گندیده می‌شود، اما این آب با وجود اینکه در ورودی آن بسته شده مانند گلاب می‌ماند و در اطراف قبر مطهر حضرت اباالفضل حلقه زده و همچنان بسیار تازه و معطر مانده است.

 وی افزود: هم اکنون در بخش درب صاحب‌الزمان مرقد مطهر اباالفضل پنجره کوچکی قرار دارد که وصل به سرداب حرم است و اگر نگاه کنید از آن مرتب بوی گلاب می‌اید و این همان آبی است که متأسفانه خادمان    کنونی در ورودی آن را و راه رسیدگی به سرداب را به روی زوار بسته‌اند.

این آب چند ویژگی دارد. اول اینکه اگرچه راکد است، هرگز رنگ و طعم آن از دست نرفته و گندیده نشده است.

ویژگی دوم آن که سطح آب بالاتر از قبر مطهر آقا ابوالفضل(ع) است آب از دیواره دور قبر به داخل نفوذ نمی‌کند.


فک کن !!!!!!!!!!!!!


یا مولا صاحب الزمان

     ای نفست یار و مدد کار ما کی و کجا وعده ی دیدارما !!!!!!!!!!!

آقاااااااااااااااااااااااا کجایی ؟ کجایی گل نرگس ؟



یه حرف خودمونی :

تو 24 ساعت چند بار به امام زمانت فک می کنی ؟؟؟؟!!!!!!!!!!!!

تسلیت  می گم

در سکوتی سرد شاهد پر پر شدن جزوه های نخوانده هستیم در سوگشان تا پاسی از شب بیدار میمانیم و بر سر میزنیم باشد خداوند در پاس کردن مارا یاری فرماید ایام غمبار امتحانات تسلیت باد.

                              

محرم آمد

1111111.jpg
السلام علیک یا سید الشهدا




                                            آبروی حسین به كهكشان می ارزد

                            یك موی حسین بر دو جهان می ارزد

                            گفتم كه بگو بهشت را قیمت چیست

                            گفتا كه حسین بیش از آن می ارزد

                                   








قرآن !!!!!!!!!!!!


قرآن! من شرمنده توام اگر از تو آواز مرگی ساخته ام که هر وقت در کوچه مان آوازت بلند میشود، همه از هم میپرسند " چه کس مرده است؟ ". چه غفلت بزرگی که می پنداریم خدا تو را برای مردگان ما نازل کرده است.

قرآن! من شرمنده توام اگر تو را از یک نسخه عملی به یک افسانه موزه نشین مبدل کرده ام . یکی ذوق میکند که تو را بر روی برنج نوشته،‌ یکی ذوق میکند که ترا فرش کرده،‌ یکی ذوق میکند که تو را با طلا نوشته، ‌یکی به خود می بالد که تو را در کوچک ترین قطع ممکن منتشر کرده و ...! آیا واقعا خدا ترا فرستاده تا موزه سازی کنیم؟

قرآن! من شرمنده توام اگر حتی آنان که تو را می خوانند و تو را می شنوند،‌ آنچنان به پایت می نشینند که خلایق به پای موسیقی های روزمره می نشینند. اگر چند آیه از تو را به یک نفس بخوانند مستمعین فریاد میزنند " احسنت ...! " گویی مسابقه نفس است ...
 
 قرآن!‌ من شرمنده توام اگر به یک فستیوال مبدل شده ای، حفظ کردن تو با شماره صفحه،‌ خواندن تو آز آخر به اول،‌ یک معرفت است یا یک رکورد گیری؟
ای کاش آنان که تو را حفظ کرده اند،‌ حفظ کنی، تا این چنین ترا اسباب مسابقات هوش نکنند. خوشا به حال آنکس که دلش رحلی است برای تو.
آنانکه وقتی تو را می خوانند چنان حظ می کنند،‌ گویی که قرآن همین الان به ایشان نازل شده است.

آنچه ما باقرآن كرده ایم تنها بخشی از اسلام است كه به صلیب جهالت كشیدیم...

دكتر علي شريعتي .